عروسی بعد مدتها
بالاخره بعد مدتها رفتیم عروسی یکی از فامیلهای بابا رشید و خیلی بهمون خوش گذشت فقط تو چون پیش باباجون بودی نتونسته بودی بگی جیش داری و وقتی اومدی قسمت زنونه دیدم شلوارت خیسه و جیش کردی منم لباس هیچی نبرده بودم شانسی که اوردم زن عمو ازاده واسه داداش محمد رضا شلوارک و شورت اورده بودش اینهم چند تاعکس: عشق پدر به پسر تو و ابجی صبا تو شکیبا محمدرضا ...
نویسنده :
سولماز
0:09