رهامرهام، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

نی نی من وباباش(اقا رهام نازنازی)

عروسی بعد مدتها

بالاخره بعد مدتها رفتیم عروسی یکی از فامیلهای بابا رشید و خیلی بهمون خوش گذشت فقط تو چون پیش باباجون بودی نتونسته بودی بگی جیش داری و وقتی اومدی قسمت زنونه  دیدم شلوارت خیسه و جیش کردی منم لباس هیچی نبرده بودم شانسی که اوردم زن عمو ازاده واسه داداش محمد رضا شلوارک و شورت اورده بودش اینهم چند تاعکس: عشق پدر به پسر تو و ابجی صبا تو شکیبا محمدرضا   ...
28 خرداد 1393

بوستان بهشت مادران

سلام عشقم امروز از خواب بیدار شدم دیدم خاله حدیث پیغام داده که میخواهیم بریم بوستا بهشت مادران توهم جور کن بیا گفت چیزی هم برای غذا بردار فقط زود بیا خلاصه ما رفتیم و کلی به هممنو خوش گذشت  اینهم شرح تصویری: راستی یادتم رفت بگم این توپی که تو دستته اونجا هی گیر دادی که بخر و من خریدم و بعد تو گفتی که توپ هندونه ای میخوای و مابردیم خانمه قبول نکردو من هم از ناراحتیم توپو گذاشتم و اومدم و در نهایت تو هی رفتی جلوی دکه با مشکات جون گفتین توپمونو میخوواییم و علاوه بر توپ نفری یه  بستنی هم گرفتین و من خیلی خوشحالم که برای گرفتن حقت پشتکار داری و از مشکات جونم برای همکاریش ممنونمممم. الهی فدای همه شیطنتات بش...
27 خرداد 1393

باغ پرندگان

امروز 26اردیبهشته و ما طبق قولی که دادیم پرنس کوچولومونو بردیم باغ پرندگان لویزان تا حیوانت و پرنده هارو تماشا کنی و کلی کیف کنی اخه تو عاشق پرندگان و حیوانت هستی  اینم عکسش:     ...
2 خرداد 1393

روزپدر و روز مرد کوچولو

سلام عشقم امروز روز مرد و روز پدر و من خدارو شاکرم که به دو تا مرد مدوست داشتنی و مهربون نصیبم کرده  به مناسبت این روز من واسه شما یک ساعت سواچ خریدم و اسه باباجون شلوار و عط خریدیم و شبش هم رفتیم فرحزاد اینم عکساش: خیلی خوش گذشت راستی واسه بابا ضابر یه انگشتر نقره خوشگل خریدیم و واسه بابامحمد یه عطر الور هوم شنل خریدیم. ...
2 خرداد 1393
1